137

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

عامل نارضایتی رفع نمیشه برای همین هم هست که حتی هدیه هم نتونست لیلی ی قدیم رو برگردونه. خودم هم دقیق نمیدونم چی اذیتم کرده که ایندر سنگین شده ولی میدونم برای الان نیست و از وقتی خانواده مون سه نفره شده یواش یواش شکل گرفت و پررنگ شده و واقعا نمیدونم شاید برای حرفهای اونروز! من که خودم کارهام رو انجام میدم پس نباید میگفتی انتظار داری اونطوری باشه یا حتی همین مانتو جدید هم شده عذاب یا اینه دق! من خودمم از بعد ازدواج با مانتو کوتاه معذبم ولی لج کردم که بخرمش و لج کردم و دکمه نمیدوزم براش و واقعا نمیدونم! تو هم مقصر نیستی اا من زیادی حساسم خودم میدونم...رو یه چشم برگردوندن ساده هم بهم برمیخوره. حس میکنم به کودک درونم توهین شده و این باعث میشه مدام لج بازی کنم و کوتاه نیام و خودم میدونم کارم خیلی اشتباهه ولی زمان لازم دارم برای اخت شدن دوباره با خودم و تو و تو نمیتونی این زمان رو قبول کنی و میخوای همه چی خیلی سریع برگرده به حالت قبلش. من نمیتونم1 من احتیاج دارم کمی تنها باشم و تو خودم باشم و تو نمیذاری و مدام میگی چیه...میدونم دلت خیلی صافه و طاقت دیدن لیلی ی تو خودش رفته رو نداری ولی من هم ادم ام و دوست دارم یه مدت برای خودم باشم...دوست دارم یه مدت نادیده ات بگیرم تا دوباره چشمهام برگرده به حالت اولش...مثل سال اول که رفتم تهران و سفر ده روزه ام شد سه هفته...من به این دور بودن ه احتیاج دارم ولی الان بودن اهنگ و ذهن شلوغ تو  نمیذاره...یه چی دیگه هم هست خیلی رو نروم ه: خیلی داری حرص پول میزنی (( ما قبلا یک سوم درامد الان رو داشتیم و بیشتر خرید میکردیم و بیشتر و راحتتر خرج میکردیم و قبول دارم که الان اجاره خونه و قبض و خرید خوراکی ها به قسط های جورواجورمون اضافه شده ولی خب قبلا همون قوطی پنیر ای که میگرفتیم به لذت بود و الان به اجبار!! و از دیشب حس بهتری پیدا کردم و دارم برای خودم عوامل شادی ایجاد میکنم و بهت حق میدم تو خسته ای و یه غر کوچولو میزنی (تازه غر هم نیست فقط انتقاد یا شوخی با لحن تمسخر!!) و من عصبی میشم و بی جنبه و روم میمونه و تو خسته تر میشی و دفعا ی بعد دُزِ خستگی تو و دلخور شدن من بالاتر میره و بالاتر و بعد نتیجه اش میشه جایی که خداروشکر هنوز نرسیدیم بهش، یعنی دعوا! و من یادم نیست دیروز چی نوشتم و مهم نیست چون نوشتنش باعث میشه همزمان خودم هم فکر کنم به کارهام و اشتباهاتم رو ببینم پس نکته های دیگه کمرنگ تر میشه و حالم بهتر وقتی میبینم خودم هم مقصر هستم و کم گذاشتم و هر چی! و امروز خونه رو گردگیری کردم و لباسهای اهنگ رو شستم و شب جارو کنم شاید و همین!

زندگی روون و نرم وشیرین در جریانه و من حس خوبی دارم امروز و میدونم که باید به خودم بیشتر برسم و اینقدر تو زندگی دست و پا نزنم که بعد فکر کنم من از زندگیم هیچی نمی فهمم و همش درگیر بچه و شوهر و خونه ام وحرفهایی که زیاد میشنویم و من نمیدونم چه اصراری ی همه ی زنهایی که خونه دار میشن مثل من! دوست دارن یه کاری کنن که مورد ترحم واقع شن و بعد به مرور توسری خور میشن از شوهرشون چ.ن خودشون رو اونقدر ضعیف میکنن که همه ترحم کنن بهشون و دارم چرت میگم قبول دارم و لال میشم و اهنگ بیدار شد!

پ.ن. : از (( به بعد فردای اونروز نوشته شد.

144...
ما را در سایت 144 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : me-and-around-me بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 5:16