141

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

روزی که تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم، تمام حرفمون این بود که یک پایه ی دیگه برای خوشی هامون اضافه میشه...شد، ولی جنس خوشی هامون هم عوض شد.

ادم با بچه ی کوچیک حتی اگه توو آغوش باشه، نمیتونه "درکش" بره، نمیتونه از صخره بالا بره، نمیتونه با کلی خوراکی ی غیر مفید غذاهای اختراعی درست کنه...

ناخودآگاه بزرگ شدیم، شدیم پدر و مادر...

دیروز که گفتی موی سفید پیدا کردی توو موهات خنده ام گرفت، گفتم عادت میکنی یک پنجم موهای من سفید شده و دو سال دیگه سی سالم میشه و چشم هم بذاریم باید پیر شده باشیم!

همینطور که الان از جمع تمام دوستهامون رونده شدیم   

من و تو مسئول دو نفر شدیم که تمام ارزو و امیدشون هستیم و داریم به خوبی نقش هامون رو بازی کنیم.

این وسط تنها چیزی که هضم نمیشه برای هیچ کدوممون اینه که چرا ما رو از خودشون روندند! اونها جا موندند از لذتهای ما، چرا ما باید توبیخ بشیم به تنهایی!

همه  هنوز جفت جفت اند و درگیر خوشی هایی که ما جایی توش نداریم.

پ.ن: به شدت، به شدت، به شدت بهمون برخورد که مارو تو یک پیاده روی ساده راه نمیدن و به جای ما برای کل خانواده ی چهار نفره ی عزیزمون تصمیم میگیرن.

به شدت دلتنگ دوستی هستیم که از دغدغه های مشترک بگیم...ولی همه فقط درگیر بوتاکس و اپیلاسیون و لولایت و لیزر اند.

هم صحبت این روزهای ما خیلی از ما بزرگترند.

واقعا چرا کسی بچه نمیخواد؟!!!

144...
ما را در سایت 144 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : me-and-around-me بازدید : 96 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1396 ساعت: 5:16