از صبح یاد سالهای قبل بودم، یاد عجله کردنت برای رسیدن به مراسم شام غریبان،
یاد عجله ات برای نماز ظهر میدون شهدا،
یاد تمام عاشوراهایی که قلمدوش تو بودم و دسته دیدم،
یاد تمام شمعهای نیم سوخته ی بعد مراسم،
یاد تمیز کردن شمعدون های حرم،
یاد تعریف هات،
یاد صدات،
.
.
.
بابا
دیگه نمیگی بیا ببوسمت،
باباجان
دیگه نمیگی حمد بخون برام،
.
.
.
کاش بازهم به حرفم گوش میدادی،
کاش بازهم گفته بودم نفس بکش و گوش میدادی...
دلم خیلی تنگته،
دلم خیلی صدات رو میخواد،
کاش بازهم صدای نماز خوندنت بیدارم میکرد...
روحت شاد...
144...برچسب : نویسنده : me-and-around-me بازدید : 114